یادداشت های خبری افغانستان در موضوعات فرهنگی، علمی، سلامت و بهداشت، سیاسی و اقتصادی
فرهنگ سکوت، اگرچه در ظاهر آرامش میآفریند، در باطن سرمایهی اجتماعی را میفرساید. وقتی زبانها بسته میشوند، اندیشه نیز پژمرده میگردد. جامعهای که در آن ترس بر زبانها حکومت میکند، توان اصلاح و خلاقیت را از دست میدهد.
خبرنگاران امروز نه بهعنوان نگهبانان حقیقت، بلکه بهعنوان متهمانی زندگی میکنند که هر لحظه ممکن است به خاطر یک جمله، گرفتار شوند.
تجربه نشان داده که تعاملات فاقد چارچوب حقوقی و تعهدات قابل پیگیری، به نتایج پایدار منجر نمیشوند. افغانستان امروز، فراتر از نیاز به گفتوگوهای پشتپرده، نیازمند تعهدات عینی است؛ تعهداتی که حقوق زنان، آزادی بیان و حکومتداری پاسخگو را تضمین کند…
پرسش اساسی این است که چگونه گروهی که خود را پیروز بر «اشغالگران امریکایی» میداند، اکنون برای برقراری روابط با همان دشمن دیرینه چنین مشتاقانه سخن میگوید؟ این وضعیت بیش از هر چیز نشانگر تناقض میان شعارهای انقلابی و واقعیتهای سیاسی طالبان است.
این بحران که ریشه در ساختارهای آسیبدیده شهری و نبود سیاستگذاریهای اثربخش دارد، نه تنها سلامت عمومی جامعه را به مخاطره میاندازد، بلکه بار سنگین هزینههای انسانی و اقتصادی را بر دوش کشوری وارد میکند که از پیش با چالشهای متعددی دستوپنجه نرم میکند.
افغانستان امروز، آینهای از بیعدالتی جهانی و شکست وجدان بشری است. کشوری که روزی وعدهی «دموکراسی، آزادی و مبارزه علیه تروریزم» از سوی قدرتهای جهانی به آن داده شد، اکنون به سرزمین گرسنگی، ناامنی و خاموشی بدل گشته است.
این هشدار در شرایطی مطرح میشود که افغانستان پیشتر نیز با مجموعهای از بحرانهای درهمتنیده دستوپنجه نرم میکند و ظرفیت مقابله با فجایع طبیعی را تا حد زیادی از دست داده است.
افغانستان که در دهههای گذشته میدان جنگهای مخرب بوده، در بخش زیرساختهای انرژی با خلأ عمیقی مواجه است که ریشه در سالها بیتوجهی و فقدان برنامهریزی بلندمدت دارد.
آتشبس واقعی، نه با امضای توافق در دوحه یا اسلامآباد، بلکه با آتش زدن به ریشههای قومگرایی، تعصب و وابستگی تحقق مییابد.
زمستان پیش رو، این بحران را به نقطه اوج خود میرساند. فصل سرما در افغانستان همواره با دشواریهای طبیعی همراه است؛ از برف سنگین و سرمای استخوانسوز گرفته تا اختلال در حملونقل و دسترسی به مناطق دورافتاده.
اخراج گسترده مهاجران افغان صرفاً یک تصمیم داخلی پاکستان نیست؛ بلکه نشانهای از تغییر موازنه قدرت در منطقه است. اسلامآباد با افزایش نزدیکی به چین و در عین حال سردی روابط با طالبان، تلاش میکند مرزهایش را از نفوذ ناامن افغانستان جدا کند.
حل مسئله دیورند میتواند نقطه عطفی در روابط دو کشور باشد. مشخصشدن وضعیت حقوقی این خط، بسیاری از تنشهای موجود را کاهش داده و زمینه همکاریهای منطقهای را فراهم خواهد کرد…