صلح گمشده؛ از آرمان جهانی تا واقعیت خونین افغانستان و خاورمیانه

صلح گمشده؛ از آرمان جهانی تا واقعیت خونین افغانستان و خاورمیانه

نویسنده: دکتر لنگرزاد

در روز جهانی صلح، جهان شعار «هنر در خدمت صلح» می‌دهد، اما هنر زیستن در صلح، گمشدهٔ مردمانی است که در گیرودار بازی‌های قدرت‌طلبانۀ ابرقدرت‌ها و تعصبات کور قومی و مذهبی له می‌شوند. افغانستان، نماد این تراژدی مدرن، پس از چهار دهه جنگ، امروز در چنگال حکومتی تک‌قومی افتاده که صلح را تنها به معنای «سکوت قبرستان» می‌داند؛ صلحی بدون آزادی، عدالت، آموزش و کرامت انسانی. این قلم، با محکومیت یکسان تروریسم، استعگرایی امریکایی-صهیونیستی و بنیادگرایی طالبانی، به واکاوی ریشه‌های ناامنی می‌پردازد و این پرسش بنیادین را مطرح می‌کند: صلح واقعی، که آرزوی دیرین بشریت است، چگونه در سایه‌ی منافع نامشروع و ایدئولوژی‌های متعصبانه می‌تواند محقق شود؟
صلح، در والاترین تعریف خود، تنها عدم جنگ نیست. همان‌گونه که اسپینوزا می‌گوید:« صلح به معنی نبود جنگ نیست بلکه فضیلتی است که از نیروی جان مایه می‌گیرد و همان‌طور که آزادی فقط به زندانی نبودن نیست صلح هم به معنی نبود جنگ نیست.»

صلح، زمانی محقق می‌شود که انسان بتواند بدون ترس از خشونت، فقر و تبعیض، به کمال انسانی خویش بیندیشد. منشور ملل متحد و تمامی اسناد حقوق بشری بر پایهٔ همین فهم استوار شده‌اند. اما چه شده که در سالروز جهانی صلح، مردم افغانستان همچنان در انتظار تحقق همین مفهوم اولیه و حداقلی هستند؟ پاسخ این پرسش را باید در لایه‌های پیچیده‌ای از تاریخ استعمار، جنگ سرد، تروریسم، و تعصبات قومی و مذهبی جستجو کرد.
تحلیل تاریخ معاصر افغانستان بدون درنظرگیری نقش مخرب قدرت‌های بزرگ، به ویژه ایالات متحده امریکا، ناقص است. امریکا در دو مقطع تاریخی، بزرگ‌ترین ضربه را به پیکرۀ افغانستان وارد کرد:

  • دهه 80 میلادی: با حمایت و تسلیح گروه‌های بنیادگرای به ظاهر جهادی  برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، بنیان‌های یک دولت-ملت مدرن را در افغانستان تخریب کرد و افراطی‌گری مذهبی را به جای میهن‌ دوستی نشاند. (البته اینجا منظور همه گروه های جهادی که باور های زلال داشتند نیست).
  • 20 سال حضور نظامی(2001-2021) امریکا با شعار مبارزه علیه تروریسم و آوردن دموکراسی وارد افغانستان شد، اما در عمل با تقویت گروه های تروریستی و افراد قوم پرست، ایجاد دولت دست‌نشانده و فاسد (که فرار رئیس‌جمهورش، اشرف غنی، با گنجینۀ بیت‌المال، نقطه اوج آن بود)، و انحراف از مأموریت اصلی، نه تنها تروریسم را ریشه‌کن نکرد، که به گسترش آن دامن زد. خروج تحقیرآمیز و سورپرایز وارادۀ امریکا و سپردن قدرت به همان طالبانی که روزی «تروریست» می‌خواندشان، بزرگ‌ترین خیانت به مردم افغانستان بود و ثابت کرد که برای واشنگتن، منافع استراتژیک همیشه مقدم بر دموکراسی و حقوق بشر است.
بیشتر بخوانید:  صمیم شمسی: حکومت همه‌شمول این نیست که رهبران قومی و مقامات پیشین دوباره شامل حکومت شوند

مطابق آنچه از گفته‌های میدانی شهروندان کشور برمی‌آید، طالبان «امنیت» را به معنای قطع درگیری‌های مسلحانه آورده‌اند. اما این تنها سکوت پس از طوفان است. حکومت تک‌قومی طالبان که نمایندگی اکثریت ۶۵ درصدی غیرپشتون را نادیده می‌گیرد، با اقداماتی سیستماتیک در حال نابودی زیرساخت‌های یک جامعه مدرن و صلح‌آمیز است:

  • نابودی آموزش: بستن مدارس و دانشگاه‌ها به روی دختران، نه تنها نقض فاحش حقوق بشر که یک «تروریسم آموزشی» است که نسل‌آینده کشور را نابود می‌کند.
  • حذف فرهنگی: ممنوعیت کتاب‌ها، حذف دروس علوم انسانی، اخراج اساتید مجرب و جایگزینی با عناصر مشکوک، نشان از تلاش برای ایجاد یک نسل جاهل و مطیع دارد. لغو رسمیت مذهب جعفری، آشکارا علیه وحدت ملی و حقوق اقلیت‌های مذهبی عمل می‌کند.
  • اقتصاد در کام مرگ: محروم کردن زنان از کار، قطع اینترنت و انزواى بین‌المللی، اقتصاد کشور را به ورطۀ نابودی کشانده است. چگونه می‌توان در فقر مطلق از صلح سخن گفت؟

امریکا و رژیم صهیونیستی، دو روی یک سکه در ایجاد ناامنی در خاورمیانه هستند. حمایت بی‌قیدوشرط امریکا از اسرائیل، به این رژیم جعلی اجازه داده تا با اشغالگری، کشتار کودکان (بیش از ۶۵ هزار غیرنظامی بی‌گناه تنها در چند ماه گذشته)، ویرانی خانه‌ها و محروم کردن یک ملت از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی، بزرگ‌ترین زندان جهان را در غزه ایجاد کند. این جنایات، با سکوت مجامع بین‌المللی و وتوهای پیاپی امریکا در شورای امنیت، ادامه پیدا می‌کند.

کجای دین مقدس اسلام اجازه داده است که به نام خدا، انسان‌ها را از دانش محروم کنند؟ کجای اسلام نادیده گرفتن حقوق زنان، که نیمی از پیکرۀ جامعه هستند، را تجویز کرده است؟ این اقدامات نه تنها نقض قوانین بین‌المللی، که نقض صریح آموزه‌های قرآنی در مورد کرامت انسان، طلب علم و عدالت است. همۀ گروه‌های تروریستی، مثل داعش و دیگر گروه های تروریستی و حامیان آنان، و همۀ قدرت‌هایی که از آنها حمایت می‌کنند، در پیشگاه خدا و تاریخ بشریت محکوم هستند.

بیشتر بخوانید:  چهار سال انزوا؛ افغانستان در آستانه‌ی تحول یا تداوم بحران؟

و اما سوال های که ذهن هر انسان آزاده  را مشغول کرده است:

  • آیا صلحی که در آن دختری حق تحصیل نداشته باشد، به راستی صلح است یا نوعی آپارتاید جنسیتی؟
  • امریکا و هم پیمانان اش تا چه زمانی با معامله با گروه های تروریستی موجود‌ در افغانستان بر اساس منافع انرژی و ژئوپلیتیک، بر آتش رنج مردم افغانستان می‌دمد؟
  • آیا کشتار کودکان فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی، با سکوت غرب، بزرگ‌ترین نقض حقوق بشر در قرن حاضر نیست؟
  • چه زمانی مردم افغانستان از شر «خائنان داخلی» که به نام قوم و مذهب، کشور را به حراج گذاشته‌اند، رهایی خواهند یافت؟

صلح پایدار، محصولی نیست که با پهپادها از آسمان فرود آید یا با تفنگ تحمیل شود. صلح واقعی، زاییده‌ی عدالت، آزادی، آموزش و مدارا است. تا زمانی که دولت‌ها و گروه‌ها به جای منافع مردم، به فکر قدرت و ایدئولوژی‌های متعصبانه خود باشند، و تا زمانی که ابرقدرت‌ها، تروریسم را زمانی «مزدور» و زمانی «دشمن» خود بخوانند، آرمان صلح دور از دسترس خواهد ماند.

صلح برای افغانستان، نه در انزوا و تحریم، که در گرو تشکیل یک دولت همه‌شمول، احترام به حقوق تمامی اقوام و مذاهب، بازگشایی مدارس برای همگان، و پایان دادن به سیاست‌های تک‌قومی است. صلح برای خاورمیانه، نیز در گرو پایان اشغالگری رژیم کودک کش صهیونیستی و توقف دخالت‌های استعماری قدرت‌های فرامنطقه‌ای است.

بیشتر بخوانید:  افغانستان در انزوای جهانی؛ امارت تک‌قومی به کجا می‌رود؟

در این روز جهانی صلح، باید فریاد زد: صلح می‌خواهیم، اما نه هر صلحی. صلحی می‌خواهیم که در آن کرامت انسانی، عدالت و آزادی، نفس بکشد. این آرزوی مردم افغانستان، فلسطین، یمن، سوریه و تمامی ستمدیدگان جهان است. تحقق این آرزو، نیازمند بیداری جهانی و قیام برای عدالت است.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x