توافقنامه دوحه؛ خدمت یا خیانت!

توافقنامه دوحه؛ خدمت یا خیانت!

توافق دوحه برای افغانستان خیانت بود یا خدمت؟

در طول چند دهه گذشته، افغانستان بستر تحولات گوناگونی بوده که هر یک نتایجی را متوجه افغانستان کرده‌است؛
ازجمله این رودیدادها 10حوت، سالگرد توافق دوحه میان امریکا و طالبان می‌باشد که برای افغانستان و مردم ما آثار و پیامدهای زیادی را به همراه داشته است. براساس توافقنامه دوحه قرار شد که امریکا از افغانستان به تدریج خارج شود و گفتگوها میان افغان‌ها با هدف دستیابی به صلح و تشکیل دولت فراگیر که در برگیرنده طالبان نیز باشد آغاز گردد اما این شرایط به گونه‌ای دیگر رقم خورد و فرصتی برای این مهم به وجود نیامد.
وجود نیروهای بدون تعهد و خنثی در ساختار حکومت، غرب‌گرایی مطلق و بی منطق، اتکاء به دولت‌های خارجی و عدم اعتماد به نفس ملی در میان ارتش افغانستان باعث گردید که یک گروه شبه نظامی بر یک دولت و اردوی مجهز، غالب گشته و تمام افغانستان را به تصرف خود درآورد. اما به این موضوع مهم هم باید اشاره نمود که ایالات متحده بر اساس تعهدی که در توافق دوحه داده بود عمل نکرد، و با خروج یکباره و غیرمسئولانه، این اعتماد را به طالبان داد که کسی جلودار آنها برای تصرف و اشراف کامل برافغانستان نخواهد بود.
باحضور امریکا در افغانستان این احساس به دولت‌های دست نشانده، القاء شد که ایالات متحده همواره به عنوان پشتوانه و حمایت‌گر دولت مرکزی خواهد بود و این دولت‌ها هیچ اقدامی برای خودکفایی و عدم وابستگی انجام نداند. از سوی دیگر وجود فساد در لایه‌های مختلف، آسیب پذیری و زوال حکومت را سرعت بخشیده و زمینه ساز شکست در برابر طالبان گردید. البته باید به این موضوع نیز توجه گردد که تمامیت خواهی و قوم گرایی اشرف غنی و همدستانش و همچنین تضعیف مخالفان طالبان توسط آنها مزید بر علت بوده که در مجموع باعث گردید تا طالبان شرایط را برای تصرف همه افغانستان فراهم یابند.
بعد از آنکه طالبان کابل را تصرف و دولت مرکزی را منحل نمود، خود را پیروز میدان جنگ با دولت افغانستان و امریکا دانست و در صدد پیاده‌سازی افکار و سیاست های گروهی خویش بر تمام مردم افغانستان شدکه به تدریج این افکار را بر جامعه افغانستان تحمیل ساخت و فضای دموکراسی که در گذشته وجود داشت را تبدیل به دستورات و مقررات گروهی تبدیل کرد. طالبان با یکه‌تازی بر سیاست های خویش پافشاری نموده و در جهات مختلفی مردم را از صحنه های حضور و مشارکت حذف ساختند؛ حقوق زنان را نادیده گرفته و حکومتی قومی و گروهی را ایجاد کردند.
با این حال جامعه جهانی و حتی همان کشورهای که تسهیل‌گر تسلط طالبان بر افغانستان بودند، نمی‌دانند که چه رویکردی را در برابر طالبان در پیش گیرند. این عدم رویکرد مشخص، مردم افغانستان را در تنگنا و خلاء قرار داده و نتیجه آن عقب‌ماندگی، فقر عدم برخورداری از حقوق شرعی و قانونی و آینده مبهم می‌باشد.
زمانیکه که دیگران برای ملت‌ها تصمیم بگیرند و مسلط بر سرنوشت مردم باشند نتیجه ای غیر از شرایط موجود افغانستان را تجربه نخواهند نمود زیرا تاریخ ثابت کرده است که استکبار و قدرت های جهانی به منافع سایر ملت ها نمی اندیشند و تنها از آنان و جغرافیای شان برای دست‌یابی به اهداف پلیدشان استفاده می‌نمایند.
طالبان نیز باید بدانند که آنان حکومتی را در دست گرفته اند که قرار است نمایندگی از همه ملت افغانستان نماید لذا پرداختن به مسایل گروهی و قومی برای آنان نتایج مطلوبی نخواهد داشت. آنان باید به منافع ملی افغانستان بیاندیشند و از تمام اقوام و گروه‌های موجود در اداره افغانستان استفاده نموده و حقوق شان را به رسمیت بشناسند. اگر طالبان بر مواضع گروهی خود پافشاری نمایند و نتوانند از همه ملت افغانستان نمایندگی کنند همان سرنوشت دولت قبل را تجربه خواهد کرد و بار دیگر کشورما مرکز مداخلات و آزمایش سلاح‌های مدرن ابرقدرت ها خواهد شد.
بنا براین عاقلانه ترین اقدامی که طالبان می توانند انجام دهد این است که یکجانبه گرایی را کنار گذاشته و روی تشکیل یک حکومت مقتدر و مردمی در افغانستان تمرکز نمایند و از محدودیت هایی که برای مردم افغانستان و مخصوصا زنان وضع کرده اند دست‌برداشته و زمینه را برای شکوفایی و پیشرفت افغانستان در سطح جهانی مهیا سازند.

بیشتر بخوانید:  ایران : همکاری سازمان ملل با سازمان‌های منطقه‌ای، ثبات و توسعه افغانستان را تقویت می‌کند
Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x