امریکا با دروغ آمد، با رسوایی رفت

چهار سال از خروج شتابزده و غیرمسئولانه‌ی نیروهای امریکایی از افغانستان می‌گذرد؛ خروجی که نه‌تنها پایان بیست سال حضور پرهزینه‌ی امریکا در این سرزمین بود، بلکه پرده از خیانت‌ها، لابی‌گری‌ها و سیاست‌های دوگانه‌ی واشنگتن برداشت.
امریکا با دروغ آمد، با رسوایی رفت

چهار سال از خروج شتابزده و غیرمسئولانه‌ی نیروهای امریکایی از افغانستان می‌گذرد؛ خروجی که نه‌تنها پایان بیست سال حضور پرهزینه‌ی امریکا در این سرزمین بود، بلکه پرده از خیانت‌ها، لابی‌گری‌ها و سیاست‌های دوگانه‌ی واشنگتن برداشت. امریکا با شعار مبارزه با تروریزم و آوردن دموکراسی به افغانستان آمد، اما پس از دو دهه، کشور را به همان گروهی سپرد که روزی آن را «تروریست» می‌نامید. امروز زمان آن است که این روایت را از زاویه‌ای خردمندانه، انتقادی و با محکومیت صریح امریکا و خائنان داخلی بازخوانی کنیم.

یازدهم سپتامبر 2001 بهانه‌ای شد برای امریکا تا با لشکرکشی سنگین وارد افغانستان شود. اسامه بن‌لادن، فردی سعودی و نه افغانستانی، در پاکستان حضور داشت، اما افغانستان هزینه این حمله را پرداخت. با وجود ادعای «مبارزه با تروریزم»، امریکا از همان ابتدا نشان داد که بیش از آن‌که به امنیت جهان یا آینده افغانستان بیندیشد، به دنبال تحقق اهداف ژئوپلیتیکی و منافع استراتژیک خود است. دو دهه بعد، در 31 آگست 2021، امریکا با رسوایی کامل افغانستان را ترک کرد؛ خروجی که پیامدهای آن هنوز بر پیکره‌ی این کشور سنگینی می‌کند.

امریکا حمله به افغانستان را بر مبنای حضور اسامه بن‌لادن توجیه کرد، حال آن‌که او نه اهل افغانستان بود و نه در خاک افغانستان کشته شد؛ بلکه در هیبت‌آباد پاکستان هدف قرار گرفت. این واقعیت نشان می‌دهد که حمله امریکا به افغانستان از اساس غیرقانونی و فاقد مشروعیت بود. پنهان‌کاری در مرگ بن‌لادن و نیز عدم نمایش جسد او درست همان‌گونه که درباره البغدادی صورت گرفت شک و تردیدها را درباره‌ی صداقت امریکا در این پرونده بیشتر کرده است. حقیقت این است که امریکا سال‌ها خود پشتیبان بن‌لادن و دیگر گروه‌های تروریستی بود و سپس همان‌ها را بهانه‌ای برای اشغال افغانستان قرار داد.

کنفرانس بن (2001) قرار بود سرآغاز نظم نوین سیاسی در افغانستان باشد، اما در عمل به محفل لابی‌گری و خیانت بدل شد. در آن نشست، ستار سیرت 12 رأی داشت و کرزی تنها 5 رأی؛ اما با فشار و دسیسه‌گری زلمی خلیل‌زاد، کرزی به ریاست موقت رسید. این نقطه‌ی آغازین تثبیت فساد، قوم‌گرایی و حاکمیت وابسته در افغانستان بود که ریشه‌های آن در لابی‌گری‌های واشنگتن و چهره‌های دست‌نشانده‌اش نهفته است.

بارک اوباما با افتخار اعلام کرد که امریکا «اسامه بن‌لادن را کشت» و بر این اساس دستور خروج نیروها را صادر کرد. اما آیا این تصمیم چیزی جز فریب افکار عمومی جهانی بود؟ چگونه ممکن است کشوری که با شعار نابودی تروریزم آمد، پس از بیست سال، افغانستان را به همان گروهی تحویل داد که روزی آنها را تروریست می خواند؟ این خود گواهی است بر این‌که سیاست امریکا چیزی جز یک بازی دوگانه و ابزارسازی از تروریزم برای پیشبرد منافع ژئوپلیتیکی نبوده است.

دونالد ترامپ با گماردن خلیل‌زاد بار دیگر بر سرنوشت افغانستان قمار کرد. توافق‌نامه دوحه نه شفاف بود و نه منافع مردم افغانستان را نمایندگی می‌کرد. مفاد این توافق همچنان در پرده‌ای از ابهام باقی مانده است. همان‌طور که خلیل‌زاد در بن با خیانت زمینه‌ساز قدرت‌گیری کرزی شد، در دوحه نیز با معامله‌گری، افغانستان را به طالبان سپرد. این یک خیانت آشکار به مردم افغانستان و نمونه‌ای بارز از سیاست خارجی غیرمسئولانه امریکا است.

در سال 2021، سقوط پی‌درپی ولایت‌ها و فرار اشرف غنی در پانزدهم آگست، کشور را به کام هرج‌ومرج فرو برد. غنی که روزی سوگند وفاداری به مردم یاد کرده بود، در لحظه‌ی حساس کشور را با تبانی با امریکا و گروه حقانی به طالبان تسلیم کرد و خود با میلیون‌ها دالر از بیت‌المال به امارات گریخت. وظیفه‌ی یک رئیس‌جمهور در بحران، ایستادگی و دفاع از مردم است، نه فرار و دزدیدن سرمایه ملی. غنی نه‌تنها به سوگند خود وفادار نماند، بلکه با قوم‌گرایی و سیاست‌های ناکارآمد، نفاق و بی‌اعتمادی را میان اقوام افغانستان شعله‌ور تر ساخت. او امروز در تاریخ به‌عنوان «رئیس‌جمهور فراری و خائن» ثبت شده است.

اگر طالبان می‌خواهند که در تاریخ افغانستان تنها به‌عنوان یک گروه جنگجو و سرکوبگر شناخته نشوند، باید از تجربه‌ی تلخ دولت‌های گذشته درس بگیرند. تشکیل یک حکومت همه‌شمول، احترام به حقوق زنان، اقلیت‌های مذهبی چون شیعه‌ها، سیک‌ها و هندوها، و سپردن وزارت‌ها به افراد متخصص به‌جای تقسیم قومی، تنها راه نجات افغانستان از بحران‌های کنونی است. تاریخ به طالبان فرصت می‌دهد، اما این فرصت ابدی نخواهد بود.

چهارمین سالروز خروج امریکا از افغانستان نه یادآور یک پیروزی، بلکه نشانه‌ای از یک رسوایی تاریخی است. امریکا با دروغ آمد و با رسوایی رفت؛ طالبان با زور آمدند و با آزمون تاریخ مواجه‌اند؛ و اشرف غنی با خیانت گریخت و تا ابد در محکمه وجدان مردم محکوم است. آینده افغانستان تنها زمانی روشن خواهد شد که حاکمان آن به خرد، عدالت، شمولیت و مسئولیت‌پذیری روی آورند، نه به لابی‌گری، دروغ و قوم‌گرایی. امریکا باید پاسخ دهد که چرا با شعار دموکراسی و مبارزه با تروریزم آمد و با تحویل کشور به طالبان رفت. طالبان نیز باید پاسخ دهند که آیا آماده‌اند حکومتی برای همه باشندگان افغانستان بسازند یا می‌خواهند همچون دیگر حکومت‌های استبدادی در تاریخ، به دست مردم و زمان سقوط کنند!

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x