آسیب‌شناسی اجتماعی: تأثیر جنگ‌ها بر روان مردم افغانستان

آسیب‌شناسی اجتماعی: تأثیر جنگ‌ها بر روان مردم افغانستان

 افغانستان، کشوری با تمدنی دیرپا و فرهنگی غنی، در طول چهار دهه اخیر شاهد جنگ‌های ویرانگر داخلی و خارجی بوده است. این جنگ‌ها نه‌تنها زیربناهای اقتصادی را نابود کردند، بلکه فرهنگ، ارزش‌های سنتی، هویت ملی و سلامت روانی مردم را نیز دچار بحران عمیق ساخته‌اند.

افغانستان سرزمینی است با سابقه‌ی تمدنی هزارساله؛ زادگاه حکمت، شعر، عرفان و رواداری. اما چهار دهه جنگ، تجاوز خارجی، خشونت‌های داخلی، و سلطه‌ی تفکر افراطی، این کشور را در بحران‌های چندلایه فرو برده است. اگرچه تحلیل‌های سیاسی زیادی در مورد این وضعیت انجام شده، اما پیامدهای اجتماعی و روانی آن کمتر مورد توجه عمیق قرار گرفته است. گفته می شود زمانی که فرهنگ آسیب ببیند، همه‌چیز آسیب می‌بیند؛ اقتصاد، سیاست، اخلاق، و حتی دین.

افغانستان در قرن نوزدهم با تجاوز امپراتوری بریتانیا مواجه شد، در قرن بیستم جنگ‌های داخلی و تجاوز شوروی را تجربه کرد، و در قرن بیست‌ویکم صحنه‌ی جنگ امریکا و طالبان شد. این توالی بحران‌ها، ساختارهای اجتماعی را فرسوده و نسل‌های پیاپی را در حالت اضطراب و ترس مزمن قرار داده است.

در افغانستان جنگ نه‌تنها وسیله‌ای برای سیاست، بلکه به هدفی در خود بدل شده است؛ هدفی که بر روان فردی و جمعی مردم سایه افکنده است.

روان‌شناسی جنگ و تأثیر آن بر مردم؛ به گفته‌ی دکتر ویکتور فرانکل، روان‌پزشک اتریشی و بازمانده‌ی اردوگاه‌های کار اجباری نازی، «انسان می‌تواند رنج را تحمل کند، به شرطی که معنایی برای آن بیابد». در افغانستان اما جنگ بی‌معنا و بی‌هدف بوده است. این وضعیت، به سرخوردگی، افسردگی، ناامیدی و پرخاشگری در سطح جامعه انجامیده است.

بیشتر بخوانید:  صدور کارت هویتی، بانکی و سیم‌کارت برای مهاجران افغانستانی آغاز شد

تحقیقات انجام‌شده توسط دانشگاه کابل و سازمان‌های بین‌المللی مانند یونیسف و  سازمان جهانی بهداشت نشان می‌دهند که بیش از 70٪ از مردم افغانستان علائم اختلال استرس پس از سانحه دارند.

از بین رفتن سرمایه‌های فرهنگی و اخلاقی؛ افغانستان روزگاری مهد فرهنگ و عرفان بود. از بلخ تا هرات، از کابل تا غزنه و قندهار، صداهای بزرگی چون مولانا، بیدل، ناصرخسرو، سنایی، خوشحال خان ختک و رابعه بلخی طنین‌انداز بودند. اما امروز، صدای توپ و تفنگ، جای سخن عشق و معرفت را گرفته است. چه شده که؛ کوه و دشت و دمن از صلح حکایت می‌کرد تا که شمشیر شد آیینه‌ی دیدار کسان.

وضعیت امروز ما نتیجه‌ی خشونتی است که نه‌تنها فیزیکی، بلکه ذهنی و زبانی نیز بوده است. زبان ما خشونت‌بار شده، ادبیات جامعه ما خالی از امید، و تربیت ما آغشته به ترس و کینه است.

شکاف‌های قومی، زبانی و مذهبی؛ یکی از ویرانگرترین تأثیرات جنگ، تبدیل تفاوت‌ها به دشمنی‌هاست. سیاست‌های قوم‌گرایانه، زبانی، و مذهبی رهبران جنگ‌سالار، مردم را از یکدیگر بیگانه ساخت. حال آن‌که افغانستان تنها زمانی می‌تواند از بحران عبور کند که همه‌ی ساکنان آن، از هر قوم و زبان و مذهب، خود را بخشی از یک پیکر بدانند.

به گفته‌ی سعدی: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند

سعدی با بیانی شاعرانه، مفهوم وحدت بشری را مطرح می‌کند؛ انسان‌ها اعضای یک پیکرند، چراکه در آفرینش از یک گوهر و اصل ساخته شده‌اند. این بیت یادآور این است که رنج یک انسان، رنج تمام انسان‌هاست. اگر عضوی دردی کشد، دیگر اعضا نیز بی‌قرار می‌شوند. این شعر دعوت به همدلی، شفقت، و اخلاق جهانی است و می‌تواند الگویی باشد برای وحدت اقوام مختلف افغانستان که همگی از یک ریشه‌ی انسانی برخوردارند.

بیشتر بخوانید:  آغاز کارزار ویژه‌ تطبیق واکسین ضد فلج کودکان در 5 ولایت کشور

و نیز امام علی (ع) می‌فرماید: الناسُ صِنفانِ: إمّا أَخٌ لَكَ في الدِّينِ، أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلقِ»

یعنی: مردم دو گروه‌اند، یا برادر دینی تو هستند، یا همانند تو در آفرینش و انسانیت.

این سخن عمیق، بنیاد نگاه انسانی اسلام به دیگران را نشان می‌دهد. امام علی(ع) می‌گوید حتی اگر کسی با تو از نظر عقیده یکسان نباشد، باز هم در انسان‌بودن با تو شریک است و سزاوار احترام و عدالت است. عملکرد به این نگرش زیبای انسانی می‌تواند برای کاهش تعصبات مذهبی، قومی و زبانی در افغانستان بسیار راه‌گشا باشد.

و اما راهکارهای فرهنگی و تربیتی برای بازسازی:

  • احیای آموزش فراگیر و چندفرهنگی: نظام آموزشی افغانستان باید مذهب شیعه، زبان‌ها، فرهنگ‌ها و باورهای مختلف را به رسمیت بشناسد و بر مشترکات انسانی تأکید کند.
  • تقویت ادبیات و هنر: شعر، داستان، نقاشی، سفال نقش برجسته، خوشنویسی، موسیقی، نقاشی خیابانی، تئاتر و سینما می‌توانند ابزارهایی برای بازگشت به هویت فرهنگی و ترویج صلح باشند.
  • گفت‌وگوی بین‌فرهنگی و بین‌مذهبی: برگزاری نشست‌های منظم برای گفت‌وگو میان اقوام و مذاهب مختلف می‌تواند فاصله‌ها را کم کند.
  • روان‌درمانی جمعی: راه‌اندازی کلینیک‌های سلامت روان در سطح جامعه، با حضور روان‌شناسان آموزش‌دیده و بومی.
  • بازگشت به حکمت و اخلاق اسلامی و انسانی: با تکیه بر آموزه‌های عرفا، فلاسفه و متفکران مسلمان چون ابوحامد غزالی (احیاء علوم‌الدین)، ملاصدرا (الحکمة المتعالیه)، علامه طباطبایی (تفسیر المیزان).، فردوسی، سنایی غزنوی، سعدی، حافظ، خواجه عبد الله انصاری، عمر خیام و مولانا و.و.و.!
بیشتر بخوانید:  مولوی عبدالکبیر به عنوان نخست وزیر سرپرست حکومت طالبان منصوب شد

جنگ‌های چند دهه‌ی گذشته افغانستان را از یک تمدن باشکوه به کشوری جنگ‌زده و خسته بدل کرده است. اما هنوز امید هست. بازگشت به فرهنگ، اخلاق، آموزش و همبستگی ملی می‌تواند این زخم‌ها را التیام بخشد. رسالت روشنفکران، نویسندگان، عالمان دین و فعالان اجتماعی، بیدار کردن وجدان عمومی و تلاش برای تحقق جامعه‌ای انسانی، عادلانه و متکثر است. در پایان از حضرت حافظ یادی کنیم که می گوید:

از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبدِ دَوّار بِمانْد

از میان همه صداها و سخنان، هیچ‌چیز برای من خوش‌تر و دل‌پسندتر از سخن عشق نبود؛
و چه یادگاری بهتر از آن، که بتواند در زیر این آسمان گردان (دنیا) باقی بماند؟

حافظ در این بیت، سخن عشق را زیباترین صدا و ماندگارترین میراث انسانی می‌داند. او با تاکید بر گذرا بودن جهان، می‌گوید تنها چیزی که ارزش دارد و در دل‌ها باقی می‌ماند، عشق است و کلام عاشقانه.

این بیت، نوعی وصیت شاعرانه است. حافظ به ما می‌گوید: در دنیایی که همه چیز می‌گذرد و نابود می‌شود، تنها صدای عشق است که می‌ماند. بیایید تا بار دیگر، صدای سخن عشق را در این سرزمین طنین‌انداز کنیم.

منابع:

  1. فرانکل، ویکتور. «انسان در جستجوی معنا»، ترجمه دکتر اسماعیل فصیح، نشر درسا.
  2. نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی.
  3. سعدی، گلستان.
  4. گزارش‌های یونیسف و دانشگاه کابل درباره سلامت روانی در افغانستان.
  5. حافظ، غزلیات.

نویسنده: ز. نظری

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x